نوشته شده توسط : امیدوار

 

سلام  به همه شمادوستان که تو این مدت تشریف آوردید و از وبلاگ بنده دیدن کردید
و اما ادامه مطالب قبلی‌
یه سوال کرده بودم و گفتم از این سوال منظور دارم
اول پاسخ اینکه در اصول دین تحقیق حرام است
منظور من از پرسش این سوال این بود که :
 


:: بازدید از این مطلب : 1060
تاریخ انتشار : 30 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیدوار

بسم الله الحمید

خدا چیست؟

تا حالا چند بار این سوال رو از خودمون پرسیدیم؟

تا حالا چند بار برامون اتفاق افتاده، چیزایی که نمیدونیم چه جوابی‌ باید بهش بدیم؟

واقعا چجور می‌شه بعضی‌ چیزا رو حد عقل برای ذهن خودمون توجیه کنیم؟

چرا بعضی‌ مواقع احساس می‌کنیم الان وقتشه که یه نیروی بزرگتری وارد عمل شه؟

شاید همهٔ اینا و هزاران سوال بدون جواب توی ذهنمون می‌خواد ما رو به یه جهت سوق بده؟

شناخت

چیزی که برای هر مسلمونی باید به وجود بیاد تا بتونه خودشو مسلمون اسم ببره

چه بشیرو مبشر چه نکیرو منکر سوال دومشون طبق آیات روایت اینه...

چرا؟

این که من به جهت اینکه پدرم مسلمون بوده و یا در جائی‌ به دنیا اومدم که باید مسلمون باشم دلیل کافی برای مسلمون بودن نیست؟

من و شما باید بدونیم که چرا مسلمون شدیم و از همه مهمتر چرا خدا وجود داره؟

توجه:

اصول دین:

۱- توحید

۲- عدل

۳- نبوّت

۴- امامت

۵- معاد

اما سوال بعدی

حکم تقلید در اصول دین چیست؟

توضیح: من آخوند نیستم ها از طرح سوال منظور دارم

جواب بدید و منتظر پست بعدی باشید

 

 

 



:: بازدید از این مطلب : 920
تاریخ انتشار : 26 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیدوار

چند تا از صفتای خدا رو میشناسیم؟

تا حالا این سوال رو از خودمون پرسیدیم؟

اصلا چقدر خدا رو میشناسیم؟

میگن نکیرو منکر شب اول قبر از آدم سوال می‌کنن من ربک؟

واقعا اونجا که دیگه دروغی نیست و همه چیز از قلب بیرون میاد میتونیم جواب بدیم؟

به نظرتون چی‌ میگیم؟

با چه لقبی ازش اسم میبریم؟

مسلما اونی‌ که بیشتر میشناسیم؟

اما کدوم؟

راستی‌ یه سوال میدونید سوال دوم نکیرو منکر چیه؟

به این سوال جواب بدید

منتظر پست بعدی باشید.

 



:: بازدید از این مطلب : 1034
تاریخ انتشار : 23 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیدوار

آی خدایی که توی بخششت گنه کارا طمع میکنن

من میترسم ،از اینکه تو رو نداشته باشم ، میترسم از اینکه توی قلبم چیزی غیر از تو قرار بگیره ، میترسم از اینکه کاری کنم که افسارمو دست خودم بدی ،میترسم از اینکه به چیزی غیر از تو فکر کنم ، میترسم از اینکه نا بجا بترسم .

من از جهنم نمیترسم ، از بی آبرو شدن نمیترسم ، از عذاب نمیترسم ، از گناهام نمیترسم ، از قهرت نمیترسم

از این میترسم که وقت مردن تو رو نداشته باشم



:: بازدید از این مطلب : 1034
تاریخ انتشار : 17 آبان 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : امیدوار

سلام

شروع کردم به نوشتن بعد از حدود پنج سال، تو این پنج سال چی بهم گذشته بماند برای بعد اما امروزو به فال نیک گرفتم که دوباره وبلاگ نویس شدم.

نمیخوام الان چیزی بزارم فقط غرض عرض سلام و ادب بود .

به زودی مطلب میزارم

هو النور



:: بازدید از این مطلب : 954
تاریخ انتشار : 11 آبان 1389 | نظرات ()